نحس بودن يا نبودن، مسئله اينست!
تازه اون موقع كه من داشتم كارايه مدركمو انجام ميدادم 100 دفعه رفتم چون هر بار يه قانونه جديد اومده بود كه شامله حال من ميشد و همش اين گواهي موقت گرفتنه منو عقب مينداخت.
آيا من نحسم...؟
بي پولي 2
ولي به خودم قول دادم اگه جبران نكرد حتما بهش يادآوري كنم(البته تجربه بهم ثابت كرده يادش نميره)
بي پولي 1
زنگ زدم شعبه ي بانكي كه مي خوام ازش وام بگيرم ميگه بايد 900 تومن تو حسابت باشه تا وام بياد تو حسابت، وقتي وامو ريختن به حسابت 900 تومنه خودتم قابله برداشته.
منم به همون آقا واميه گفتم ميشه بيام تشكيل پرونده بدم ولي اون 900 تومن رو صبر كنم وقتي حقوقه بهمنو گرفتم بريزم به حساب؟ خنديد گفت بله ميشه.
الان دقيقا به چي خنديد؟ به بي پوليه من يا به صداقتم؟
من از اون آدمايي هستم كه 900 تومن واسشون زياده، خوب ندارم ديگه، كلي قسط ميدم هر ماه.
فراغ بـــال
حالا ديگه خيالم راحته نمي تونن به اين يكي گير بدن.
زمستونه خدا سرده دمش گرم
البته الان اينجوري شده قبلا انقدر گرممون ميشد كه خاموشش ميكرديم، ولي حالا كه هوا خيلي سرده بيچاره كم آورده، وقتي سردم ميشه به كسايي كه لباس واسه پوشيدن يا سرپناهي ندارن فكر ميكنم.
چند ساله پيش تويه اتوبوس با يه خانمي هم صحبت شده بودم، گفتم هوا فقط سرده لا اقل برف بياد دلمون خوش باشه برف اومده كه سرده، خانومه گفت: تو رو خدا اينجوري نگو من بچه ام لباس نداره برف بياد كه ديگه از سرما ميلرزه، خانومه گفت شوهرش درآمدش كمه و خانومه برايه كمك به خانوادش تويه خونه هاي مردم كار ميكنه، ميگفت درآمده شوهرش همش ميره واسه كرايه خونه و درآمده خانومه ميره بابته پوله آب و برق و خريدايه خونه، مي گفت پولي واسمون نمي مونه كه لباس بخريم دقت كردم ديدم بنده خدا خودشم لباسه مناسبي تنش نيست.
از وقتي اون خانومه رو ديدم هر وقت هوا سرده يادش مي افتم، خدا كنه وضعشون خوب شده باشه، اميدوارم تو اين هوايه سرد لباس گرم و خونه ي گرم داشته باشن.
وام
ماجراهايه من و گواهينامه موقت پايان تحصيلات
منم با يه بدبختي و كلي زبون ريختن از مدير دانشكدمون يه نامه ي تعداد واحد پاس شده ازش گرفتم كه آخره نامه نوشته بود "مراتب فارغ التحصيلي نام برده تحت اقدام مي باشد." بردم دادم دبيرخونه تايپش كرد و معاون دانشگاهم امضا كرد و مهر زد.
نامه رو آوردم اداره دادم به "مسئول تعيين مسير شغلي"(مردم چه پُستا كه ندارن) گفتم اين خوبه يا گواهي موقت بيارم؟ اونم گفت نه خوبه ميدم به حراست بعد از تاييد، حكم افزايش مدركه تحصيليت مي خوره. انقــــــــدر خوش حال شدم كه نگو و نپرس. راحت شدم از اين همه دوندگي واسه گرفتن يه مدرك.
رژيم
به اميده لاغري بيشتر
كــــــار
آخه به من چـــــــــه؟؟؟!!!!!!!!!!!
گواهينامه موقت پايان تحصيلات
اراده ي قوي
اميدوارم تاثير داشته باشه، كلي لباس دارم كه واسم تنگ شده دلم مي خواد بپوشمشون.
خواسته هايه من و لطفه خدا
حالا بنده مفتخرم به عرضتون برسم خواسته ي شماره 12 به انجام رسيده.
حالا اين خواسته كلا چي بود، من مبلامونو اصلا دوست نداشتم و از همون روزه اول كه آوردنشون دلم ميخواست عوضشون كنيم ولي انقدر قرض و وام داشتيم كه نميشد پول جمع كنيم واسه تعويضشون، تا اينكه من اومدم اينجا نوشتم و همون طوري كه گفتم تو ليسته 16 تاييه من اين دوازدهمين مورد بود، و اين طوري شد كه ما تونستيم هم مبل ها رو عوض كنيم و هم اينكه ميز نهارخوري بخريم، چون اون موقع كه من جهيزيه ميخرديم انقدر خونمون كوچيك بود كه جا نبود ميز نهارخوري بذاريم ولي حالا كه خونمون بزرگه خريديم خيلي خوش حالم. شايد به نظره بعضيا اين چيزي نباشه ولي واسه من مثله معجزه ميمونه.
خدايا ممنونم از اين همه بزرگيت، خدايا ممنون كه با اين همه گناه هنوز منو يادت نرفته. هم خوشحالم هم شرمنده. شرمتده ي خدا كه اين همه گناه كارم.
خدايا شكـــــــــــــــــــــــــرت.
پشيمــــــــــاني
انقدر ناراحت شدم كه منم ازش بد گفته بودم، دوست نداشتم به خاطره حرفه من نظره كسي راجع به كسه ديگه عوض بشه اونم به بد بودنه طرف، سريع گفتم خدايـا توبــــــــــــه توبــه، ولي همش فكر ميكردم فايده اي نداره، حرفي كه نبايد ميزدم و زده بودم. آخه به من چه كي بده كي خوبه، خدايــا توبــــه.
مخصوصا اينجا نوشتم تا بعدا كه دارم خاطراتمو مرور كنم يادم بياد چقدر ناراحت بودم و ديگه پشته سره كسي حرف نزنم.
خدايـــــــــــــــــا توبــــــــــــــــــــــــه.
امنيت اطلاعات
من خودمو آماده كرده بودم كه چه جوري كارمو توجيه كنم ولي مثله اينكه بخشه شبكه به شدت امنيتش بالاست!!!
يعني واقعا نفهميدين من backup پاك كردم، حالا اگه نفهميدين من بودم لااقل مي فهميدين پاك شده!!!!
تولد همسري
قضـــاوت
خلاصه اين همكاره محترم هفته ي پيش از كربلا برگشت، كسي نمي دونست داره ميره، وقتي برگشت ما فهميديم كربلا بوده، من بعد از 3-4 روز كه ديدمش بهش زيارت قبولي گفتم و از اين حرفا، فرداش برام يه مهره كربلا آورد و بهم گفت چون بچه ها ديده خوبي نسبت بهم ندارن سعي كردم كسي نفهمه گفت بچه ها با من بد رفتار ميكنن در حالي كه من كاري بهشون ندارم، از من كلي تشكر كرد گفت من نمي دونستم تو اين واحدم آدمه خوبي مثله شما هست، گفت از واحده شما كسي بهم زيارت قبولي نگفت. منم گفتم به حرفه بقيه نيست كه، خوب بودن به دله، همين كه شما رفتي كربلا خودش يعني اينكه نظره بقيه اشتباهه، ازش تشكر كردم و اومدم.
ولي انقدر ناراحت شدم، ما چقدر بد ميشيم گاهي، چقدر راحت قضاوت ميكنيم، به خودمون اجازه ميديم حتي چيزايي كه وجود نداره رو به هم نسبت بديم، ولي خوش به سعادتش تو اين ماه عزيز رفته كربلا، كاش قبلش ميگفت داره ميره، لااقل ازش مي خواستم نايب الزياره باشه يا سلاممو به امام حسين برسونه، انقدر گناه كارم كه منو نمي طلبه ولي خيلي خوش حالم واسه ي همكارم. خوش به سعادتش
بد قولي
يكي نيست به اين مدير و رئيس محترم ما بگه مگه هركسي كه تويه واحد كامپيوتر كار ميكنه بايد ويندوز عوض كنه، آخه به من چــه شما قول دادي يك ماهه 850 تا كامپيوتر رو ويندوز7 نصب كني؟
از همه ي كارهام موندم خوب! (حالا خوبه كلا يه دونه رو من نصب كردم) به يكي از دوستام قول داده بودم پروژه اشو براش انجام بدم ولي فكر كنم نرسم براش كاري انجام بدم، يعني بد قول ميشم؟!
تولد مهدي
بعداً نوشت: به داداش جون پول دادم! كلي هم خوش حال شد
دل تنگي
ولي ديروز الكي الكي با همسري دعوام شد، مسيرو پيدا نمي كرد عصباني شده بود همش به من غر ميزد، آخرشم سرم داد زد، اونم وقتي كه من هيچ تقصيري نداشتم. خيلي ناراحت شدم، خيلــــــي.
اين ماه به خاطره اينكه خيلي هزينه هامون رفته بود بالا هيچ پس اندازي نداشتيم برايه همين همسري با توافق خودم برام كادو نخريد قول داد ساله بعد جبران كنه، ولي وقتي اينجوري باهام رفتار كرد با خودم گفتم به جايه اينكه سعي كنه يه جوري جبران كنه داره تلافي بد رانندگي كردنه بقيه رو سره من خالي كنه، خوب اگه انقدر اعصاب نداري از خونه نيا بيرون، به من چه كه تو مسيرو يادت نيست، يا شهرداري بعضي مسيرها رو بسته، يا راننده عقبي الكي چراغ ميزنه يا بوق ميزنه.
امروزم هنـوز ناراحتم حتي ازم عذر خواهي هم نكرد، بيشتره وقتا فكر مي كنم كم توقع بودنم داره باعث ميشه همسري يادش بره بعضي چيزا وظيفه ي اونه.