گل

گلی از شاخه اگر می چینیم 

برگ برگش نکنیم 

و به بادش ندهیم 

لااقل لای کتاب دلمان بگذاریم 

و شبی چند از آن 

هی بخوانیم و ببوییم و معطر بشویم 

شاید از باغچه کوچک  اندیشه مان گل روید...

نظرات 5 + ارسال نظر
مری سه‌شنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 11:36 ب.ظ

فرح جون با این شعر یه خاطره قدیمی واسم زنده شد

امیدوارم خاطره خوبی باشه عزیزم.

مهتاب سادات چهارشنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 12:08 ق.ظ http://zanechandom.blogsky.com/

سلام گلم
از لینکام پاکت نکرده بودما...
عزیزمی

سلام
ممنون عزیزم
قربونت برم

حامد جمعه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 01:42 ب.ظ http://khorshid786.shopingfa.com/

زیبا بود مرسی

مرسی از حضورت.

محمد دوشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 09:58 ب.ظ

متن قشنگی بود

ممنون قابلی نداشت.

[ بدون نام ] سه‌شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:59 ق.ظ

دنیا، پر است از نامه هایی

که میرود بی جواب ، بی قاصد و دستهایی

که به دریوزگی باز میشود دریغ از پول سیاهی،

مرحبا به شعر که لااقل پژواک تمناهای ناگشوده است.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد