دریچه ها

ما چون دو دریچه روبروی هم 

آگاه ز هر بگو مگوی هم 

هر روز سلام و پرسش و خنده 

هر روز قرار روز آینده 

عمر آینه بهشت اما... آه 

بیش از شب و روز تیر و دی کوتاه 

اکنون دل من شکسته و خسته ست 

زیرا یکی از دریچه ها بسته ست 

نه مهر فسون نه ماه جادو کرد 

نفرین به سفر که هر چه کرد او کرد. 

                                                      "مهدی اخوان ثالث"

دل

به من گفتی که دل دریا کن ای دوست 

همه دریا از آن ما کن ای دوست 

دلم دریا شد و دادم به دستت 

مکش دریا به خون پروا کن ای دوست...

انتظار

ز انتظار مداوم دلم گرفته خدایا 

کجاست آخر این خط؟ 

کجاست آخر دنیا؟

ایمان

از میان کسانی که برای دعا و طلب باران به دشت می روند 

فقط آنهایی که به خدا ایمان دارند با خود چتر همراه می برند.