جهانم بی تو
"الف" ندارد...
در گذر از عاشقان رسید به فالمدست مرا خواند و گریه کرد به حالمروز ازل هم گریست آن ملک مستنامه تقدیر را که بست به بالممثل اناری که از درخت بیفتددر هیجان رسیدن به کمالمهر رگ من رد یک ترک به تنم شدمنتظر یک اشاره است سفالمبیشه شیران شرزه بود دو چشمشکاش به سویش نرفته بود غزالمهر که جگرگوشه داشت خون به جگر شددر جگرم آتش است از که بنالم
مثل همیشه زیباممنونم.
و بدتر از همه در این جهنم فقط باید با خاطراتش زیست
...و این خیلی دردناکه.
سلاممرسی از حضور گلتون و تشکر از فرصت خوندنتون نوشته ها و انتخابهاتون بسیار دلنشین و زیباست
در گذر از عاشقان رسید به فالم
دست مرا خواند و گریه کرد به حالم
روز ازل هم گریست آن ملک مست
نامه تقدیر را که بست به بالم
مثل اناری که از درخت بیفتد
در هیجان رسیدن به کمالم
هر رگ من رد یک ترک به تنم شد
منتظر یک اشاره است سفالم
بیشه شیران شرزه بود دو چشمش
کاش به سویش نرفته بود غزالم
هر که جگرگوشه داشت خون به جگر شد
در جگرم آتش است از که بنالم
مثل همیشه زیبا
ممنونم.
و بدتر از همه در این جهنم فقط باید با خاطراتش زیست
...و این خیلی دردناکه.
سلام
مرسی از حضور گلتون و تشکر از فرصت خوندنتون نوشته ها و انتخابهاتون بسیار دلنشین و زیباست