صبر

خدایا 

صبری که داده بودی تمام شد...

باد

در باز و بسته شد 

حتما باز باد شوخی اش گرفته 

ادای آمدنت را در می آورد...

نامهربان من کو؟

ای مردمان بگویید، آرام جان من کو؟

راحت فزای هرکس،محنت رسان من کو؟

"من مهربان ندارم،نا مهربان من کو؟"

نامش همی نیارم،بردن به پیش هرکس

گهگه به ناز گویم: سرو روان من کو؟

"من مهربان ندارم،نا مهربان من کو؟"

در بوستان شادی،هرکس به چیدن گل

آن گل که نشکنندش،در بوستان من کو؟

"من مهربان ندارم،نا مهربان من کو؟"

جانان من سفر کرد،با او برفت جانم

باز آمدن از ایشان،پیداست آنِ من کو

"من مهربان ندارم،نا مهربان من کو؟"

تسلیت

دوستان آذری تسلیت.

اینگونه باشیم

فرصتها را غنیمت شمریم نه غنیمتها را شمارش 

طراح حل مساله باشیم نه طراح مسایل 

دیگران را یار باشیم نه بار 

رنگین کمان بعد از باران باشیم نه خرابی های بعد از باران...