گر مرا هیچ نباشد نه به دنیا نه به عقبا
چون تو دارم همه دارم دگرم هیچ نباید
دل به سختی بنهادم پس از آن دل به تو دادم
هر که از دوست تحمل نکند عهد نپاید
چشم عاشق نتوان دوخت که معشوق نبیند
پای بلبل نتوان بست که بر گل نسراید
" سعدی "
من بهترین شعرهایم را روی تن تو نقاشی کرده بودم
نمیدانستم یکی دیگر می آید می خواند عاشقت می شود...