نام تو


عشق را
نه در افسانه های کهن
نه در لیلی و مجنون
پیدا نخواهی کرد
بیا تا برایت عشق را
معنی کنم
ساده ی ساده
بدون ردیف و قافیه
عشق یعنی
در میان میلیاردها آدم
فرصت گفتن نام تو
با پسوند عزیزم
به من رسیده باشد... 

عیدتون مبارک دوستان


                                          عید آمد و عید آمد آن بخت سعید آمد

                                          برگیر و دهل می زن کان ماه پدید آمد

سکوت

 

گاهی حتی سالها حرف زدن کافی نیست!با بعضی ها باید به سکوت رسید،
به یک لبخند،
به یک نگاه رهایشان کرد،
و با اطمینان به دست طبیعت سپردشان.طبیعتی که در آن هر حضوری سایه ای،
هر صدایی پژواکی،
هر زهری پادزهری،
و هر عملی عکس العملی دارد.باید گذشت،
رها کرد،
آرام بود
و ایمان داشت،
که زندگی در دنیا بی حساب نیست...


 

جاودانگی

اگر کسی تو را با تمام مهربانیت دوست نداشت ، دلگیر مباش که نه تو گناهکاری نه او !

آنگاه که مهر می ‌ورزی ؛ مهربانیت تو را زیباترین معصوم دنیا می کند پس خود را گناهکار مبین !

من عیسی نامی را می شناسم که ده بیمار را در یک روز شفا داد و تنها یکی سپاسش گفت !من خدایی می شناسم که ابر رحمتش به زمین و زمان باریده یکی سپاسش می گوید و هزاران نفر کفر !پس مپندار بهتر از آنچه عیسی و خدایش را سپاس گفتند از تو برای مهربانیت قدردانی می کنند !پس از ناسپاسی هایشان مرنج و در شاد کردن دلهایشان بکوش که این روح توست که با مهربانی آرام می گیرد !خوبی دلیل جاودانگی تو خواهد شد....

 

نذر کرده ام...


نذر کرده ام
یک روز که خوشحال تر بودم
بیایم و بنویسم که
زندگی را باید با لذت خورد
که ضربه های روی سر را باید آرام بوسید
و بعد لبخند زد و دوباره با شوق راه افتاد

یک روز که خوشحال تر بودم
می آیم و می نویسم که
این نیز بگذرد
مثل همیشه که همه چیز گذشته است و
آب از آسیاب و طبل طوفان از نوا افتاده است                     

یک روز که خوشحال تر بودم
نذرم را ادا می کنم
تا روزهایی مثل حالا
که خستگی و ناتوانی لای دست و پایم پیچیده است        
بخوانمشان
و یادم بیاید که
هیچ بهار و پاییزی بی زمستان مزه نمی دهد
و
هیچ آسیاب آرامی بی طوفان....